paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

پنجشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۴

صورتك

دسته تيغ ژيلت را بر مي دارم وبه دقت نگاه مي كنم كه كدامشان از همه تيزتر است و در آينه به صورتي نگاه مي كنم كه بيشتر به صورتك شبيه است و آنگاه در زيردوش آبگرو و بخار حمام آرام صورتم را اصلاخ مي كنم .از خودم مي پرسم فردا چه خواهد شد آيا لازمه من اين صورت صورتك گونه را اين چنين با دقت و وسواس بيارايم. پاسخش را هنوز به درستي نمي دانم.فقط مي دانم تيغ بسيار مرغوب است ، ضمن اينكه ديويد بكام هم از اين تيغ استفاده مي كندواين نكته مهمي است براي 2به توان 32 نفرمنهاي عده معدودي.تلفن زنگ زدو من افكارم از هم گسيخت .به آينه نگاه مي كنم و با خود زمزمه مي كنم از ياد نبر كه از ياد نبردمت
اين روزها برگها به راحتي از شاخه هايشان جدا مي شوند و روزگار بي اعتمادي است از خدا مي خواهم بار ديگر خلق شوم. ....

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی