paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

پنجشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۵

یادنامه

هر برگ از کتاب حقوق بشر را ورق می زنم یادی از تو می کنم و روزگاران خزانی که تو رفتی.تو مظهر شرافتی که یک نوسنده باید چون بکارتی حفظ کند و تو اکنون آرام خوابیدی .من تو را همکیش سر توماس مور و تمامی مردمان شرافتمند می دانم
و باید با خودم زمزمه کنم
"نمی دانی ، چه می دانی که انسان بودن و ماندن چه دشوار است .چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است"
یاری اندر کس نمی بینی یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
حافظ

یادنامه ای برای پوینده

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی