paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

جمعه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۴

دریچه

یکی از دوستانم امشب من رو یاد اخوان انداخت .با شعری از او امشب را به پایان می برم و انتظارفردارا می کشم
ما چون دو دریچه ، روبروی هم
آگاه زهر بگو مگو ی هم
هرروز سلام و پرسش وخنده
هرروزقرارروزآینده
عمرآینه بهشت اما ، .....آه
بیش ازشب و روزتیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته است
زیرا که یکی از دریچه ها بسته است
نه مهرفسون . نه ماه جادو کرد
نفربن به سفر که هرچه کرد او کرد

9 نظر:

در ۱۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

up date kon shokolat e man :>

 
در ۱۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

to khodet ghand o nabati ! shokolat i ! shokolat i !:>

 
در ۱۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

soli ! haya kon ! shilang o raha kon !!

 
در ۱۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

pako ! bia to jam' baba ! tanha nbash ! ghati bash !

 
در ۱۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

hello ! i'm a beautifull country ! do you speak with me ?

 
در ۱۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

arrrrrrrrrrrrrrri kkkkiehhhh !!!!! ariiiiiiiiiiiiiiiii kieh baba ! ariiiiiiiiiiiiiiii ! arrriiiii !!!!

 
در ۱۹ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

salam ali postet mano yaade sale avvale daneshgah andakht yadet hast ke umadi in shero baram khundi va porsidi ke shaaeresh kie ?
va ... hamin . faghat yaade un vaghtaa oftadam . halet khube ?

 
در ۲۰ اسفند, ۱۳۸۴, Anonymous ناشناس گفت...

salam zharvan yadesh be kheir

 
در ۲۱ فروردین, ۱۳۸۵, Blogger Seymore گفت...

ّبه به ! وبلاگ دوست عزيز و فرهيخته! قربان با اجازتون بقول امروزيها لينکيدمت!!!

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی