paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۷

یک گپ کوتاه

ساعت هشت و سی دقیقه شب ، من ومهدی دن در کافه شهریار نشستیم .اونجا پاتوق دوشنبه ها غروب ماست .

مهدی حرفی زد که خیلی به دلم نشست .مهدی گفت :گاهی آدما دربرابر ما اعمالی روانجام می دند و حرفهایی رو می زنند که توهین به ماست .آدم دل آزرده می شه .نیازی به جنگ و مجادله و توضیح خواستن نیست .فقط جای اون آدم تو ذهن ما عوض می شه .

4 نظر:

در ۲۰ تیر, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس گفت...

درسته.ولی خیلی بده که ماها عادت کردیم اینجور مواقع جای خودمون توی ذهن خودمون عوض بشه.

 
در ۲۰ تیر, ۱۳۸۷, Blogger Sepid گفت...

ولی به نظر من درست نیست...چون خیلی وقتها خیلی از آزردگی ها نتیجه ی اشتباه فهمیدن ما هستند و با حرف زدن میشه خیلی از آزردگی ها رو حل کرد...
این کار مثل اعدام کردن بدون محاکمه است

 
در ۲۲ تیر, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس گفت...

ژاروان خطای دیگران به ما هیچ ربطی نداره

 
در ۲۲ تیر, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس گفت...

سپیده ،من با جدل اصلا موافق نیستم .اما با گفتگو با آدمهایی که برای ما ارزشمندند به منظور برطرف کردن سو تفاهم ها خیلی موافقم

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی