paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۵

آقای افسرده

آقای افسرده تصمیم می گیرد که حالش خوب شود.به سفارش دوستش ازجابلند می شودوبه سراغ لباسهایش می رودوشروع می کند به اتو کردن ،سپس یک وقت ازروانکاومی گیرد وپس ازیک جلسه مبسوط با روانکاو،تصمیم بزرگی می گیرد.ابتدا تمامی کتابهای نیچه وصادق هدایت و کافکا رادر شومینه می سوزاندو در یک باشگاه معتبر ورزشهای رزمی ثبت نام می کندوسیگار را ترک میکندونوشیدنی دالکل ودکافه رامی نوشدوتنها به موسیقی عباس آقا سبزی فروش گوش می دهدوکلاسبکهای دامبولی وپشمکی ودیگرعاشق هیچ آوازی برسررودخانه ای که درآن چهارپایان درآن مدفوع می کنند نخواهد شد.اوتصمیم می گیرد هر روزصبح بدودوهرگزبی موقع احساساتی نشود و همواره به یاد داشته باشد می تواند بسیاری ازمسایل را به عضو مردانه اش حواله تلفنی کند ودرموقع عصبانی شدن یک آدامس اربیت اکالیپتوس بخوردوسپس بگوید به سنبل مبارکه دوستعلی
اوسعی می کندخاطرات گذشته راکه تلخ است راباچای شیرین هم بزندوبدین شکل او"شکلات شیرین"لقب بگیردوانصافا لقب نیکی است
بدینسان اواولین بیماره افسرده است که برای اینکه ازشرمردمان رها شود ومتهم نشود وفراموش نشودوتلخ لقب نگیرد ودوستش سوژه ناراحتی نداشته باشد و مثل همیشه خوشحال باشدوسروقت به کلاس و مشقش برسد،افسردگی راپس می زند
آقای افسرده دیگر افسرده نیست ،پس هست
ثبت شد.........پاکو

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی