paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۷

حکایت زندگی

حکایت زندگی ، حکایت مردی است که یخ می فروشد.

درپایان روز ازاو می پرسند ، یخها را فروختی ؟می گوید نه !!اما چیزی از آن نمانده است .

آری !!تماما آب شد ...

4 نظر:

در ۰۲ مرداد, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس گفت...

هی خوب باش.............!
طوعه

 
در ۰۳ مرداد, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس گفت...

خوبم............

 
در ۰۴ مرداد, ۱۳۸۷, Blogger khakiasmani گفت...

سلام
ماجراهای وبلاگتون رو از فوریه ی 2005 تاهمین جولای 2008 دنبال کردم
میشه یه مجموعه ی خوب و پر ازش گلچین کرد
اما این 2 ماه اخیر حال و هوای خوبی ندارید
یک جور عدم تمرکز هست لابلای خطوط
تمرکز برای مردها عنصر مهم و لازمیه
امیدوارم که دوباره پیداش بشه
پیروز و پاینده باشید

 
در ۰۵ مرداد, ۱۳۸۷, Anonymous ناشناس گفت...

سلام دوست من .
متشکر از نظر شما .وبلاگتون رو خوندم .کیفیت نوشتاری شما خیلی بالا بود .مرسی از نظر شما

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی