تهوع
نیمه شب ، بالکن و دو جام مشروب .مرد و زنی مه زیر تور ماه حرف می زنند .
ز: فراموشی !!کدام فراموشی ؟به تو نگاه می کنم و می دانم ....چه قدرتنها !چه قدر بی حوصله !چرا داری اینقدر اشک می ریزی ؟
تو نگرانی که ازخاطره ها پاک بشی ؟نگران چی هستی ؟تو عاشق نبودی .بودی ؟
م : اه !ازاین کلمه نخ نما شده ی بی حاصل متنفرم .از خود تنفر هم متنفرم .ازتو هم .....
ز:بیا بچه نشو!مثل آدم بزرگا بگو دردت چیه ؟حرف بزن .اصلا بنال !!خوب شد .
م:می تونم خواهش کنم !؟.......
ز:باشه من خفه شدم ، ولی تو حق نداری من رو تو تخیلات خودم رها کنی .با هیچی نگفتن .دلم نمیاد بگم دروغ گفتن .با راستشو نگفتن
م:ببین !من فقط می خوام تنها باشم وفکر کنم .یه کم مشروب بخورم و خودم رو آزاد کنم .
ز:تو خودت رو اسیرکردی .ببین اول خودت رو ببخش !!به اون هم فکرنکن .اون رفته و با کلمات داره با تو لاس می زنه .براش تو مهم
نیستی .خودش مهمه .نگران که دوست داشته نشه .آخه هیچ خری تو دنیا به اندازه تو اون رو دوست نداره .
م : ببین ادامه بدی رو لباست بالا می یارم .
ز:اگه بالا اوردی ، اونم باهاش بالا بیار باشه ؟؟وگرنه انگشتم می کنم تو حلقت .
(مرد لب بالکن استفراغ می کنه ) فردای آن شب ....
م : من دیشب چی می گفتم ؟
ز:اعتراف کردی که یک نفر دوست داشتی و .....
(مرد یادش نمی یاد و بهت زده می شه)
ز:یادت یاشه کلمه دوست داشتن رو پرت نکن و جای اشتباهی خرجش نکن .تقدیم کن .وقتی تقدیم کردی دیگه پس نمی گیریش .دیرتر
بگو و هرگز پس نگیرش .مثل کشمش دیشب بالا می یاری .حالا هم روز خوش برو.....
مرد اونجا رو ترک می کنه و هیچ چیز ازشب قبل یادش نیست .
ز: فراموشی !!کدام فراموشی ؟به تو نگاه می کنم و می دانم ....چه قدرتنها !چه قدر بی حوصله !چرا داری اینقدر اشک می ریزی ؟
تو نگرانی که ازخاطره ها پاک بشی ؟نگران چی هستی ؟تو عاشق نبودی .بودی ؟
م : اه !ازاین کلمه نخ نما شده ی بی حاصل متنفرم .از خود تنفر هم متنفرم .ازتو هم .....
ز:بیا بچه نشو!مثل آدم بزرگا بگو دردت چیه ؟حرف بزن .اصلا بنال !!خوب شد .
م:می تونم خواهش کنم !؟.......
ز:باشه من خفه شدم ، ولی تو حق نداری من رو تو تخیلات خودم رها کنی .با هیچی نگفتن .دلم نمیاد بگم دروغ گفتن .با راستشو نگفتن
م:ببین !من فقط می خوام تنها باشم وفکر کنم .یه کم مشروب بخورم و خودم رو آزاد کنم .
ز:تو خودت رو اسیرکردی .ببین اول خودت رو ببخش !!به اون هم فکرنکن .اون رفته و با کلمات داره با تو لاس می زنه .براش تو مهم
نیستی .خودش مهمه .نگران که دوست داشته نشه .آخه هیچ خری تو دنیا به اندازه تو اون رو دوست نداره .
م : ببین ادامه بدی رو لباست بالا می یارم .
ز:اگه بالا اوردی ، اونم باهاش بالا بیار باشه ؟؟وگرنه انگشتم می کنم تو حلقت .
(مرد لب بالکن استفراغ می کنه ) فردای آن شب ....
م : من دیشب چی می گفتم ؟
ز:اعتراف کردی که یک نفر دوست داشتی و .....
(مرد یادش نمی یاد و بهت زده می شه)
ز:یادت یاشه کلمه دوست داشتن رو پرت نکن و جای اشتباهی خرجش نکن .تقدیم کن .وقتی تقدیم کردی دیگه پس نمی گیریش .دیرتر
بگو و هرگز پس نگیرش .مثل کشمش دیشب بالا می یاری .حالا هم روز خوش برو.....
مرد اونجا رو ترک می کنه و هیچ چیز ازشب قبل یادش نیست .
3 نظر:
eee ahsaabamo khoord kardi dige, avazesh kon dige :P
chashm,,manzoret ineh update konam
chashhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhm
ohoom :p
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی