paco alone

سفر می کنم همچون چلچه ای تنها در زیر باران

چهارشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۸

دلتنگی

شبی بود غمگنانه و ساحلی نمناک

بغضی در گلو فرو خورده و اندوهی عمیق

تو و من و افقی تاریک و مه آلود

آن شب خورجین ما پر بود از دلتنگی و دلخوری

آن روز من کوله بارم را بستم و برای همیشه رفتم

دیگر باران فردا را هم طاقت نکردم

دیگر نه شنیدم و نه دیدم

دیگر مُردم ، تا جایی دیگر زنده شوم

شاید ساحلی دیگر و دلتنگی دیگر

ترانه ای دیگر و خداحافظی دیگر

آن شب من بودم و تو .....

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی